یادداشت:گلی از گلستان(11)...401
الهه ی الهام
انجمن ادبی

« يار بى اغيار »

شخصى يكى از دوستانش را سالها نديده بود، تا اينكه از قضاى روزگار او را ديد و از او پرسيد: ((كجا هستى كه مشتاق ديدارت هستم ؟))

دوست در پاسخ گفت : (( مشتاقى و آروزى ديدار، بر اثر فراق ، بهتر از بيزارى و دلتنگى بر اثر ملاقات بسيار است ؟))

دير آمدى اى نگار سرمست

زودت ندهيم دامن از دست

معشوقه كه دير دير بينند

آخر كم از آنكه سير بينند؟

زيباروى محبوب ، اگر همراه دوستان بيايد جفا و بى مهرى كرده است ، چرا كه ديدار يار همراه دوستان ، بدون رشك و رقابت بين رقيبان نخواهد بود.

به يك نفس كه برآميخت يار با اغيار

بسى نماند كه غيرت ، وجود من بكشد

به خنده گفت كه من شمع جمعم اى سعدى

مرا از آن چه كه پروانه خويشتن بكشد؟ 

هدیه:401



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 14:11 :: نويسنده : حسن سلمانی

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان